امیرالمۆمنین علی علیه السّلام فرمود: هر گاه گرفتار تنگى شدید نباید از خداوند شکایت کنید، باید از خدایى که همه کلیدها در اختیار او مىباشد گشایش کارهاى خود را بخواهید.
دنیایی که در آن روزگار میگذرانیم، عالمی است که خوبی و بدی، آسایش و سختی و خوشی و ناخوشی آن در هم تنیده است. خواه و ناخواه مواجهه با ناخوشی و ناملایمات آن برای هر یک از اهالی سرزمین خاکی پیش خواهد آمد و در این میان برنده فردی است که در برخورد با ناملایمات از فرصت استفاده کرده و بلا را به پاداش مبدل سازد.
صبر در برابر ناملایمات
بیهقى از «ذو النون مصرى» روایت کرده است که مىگوید: من مشغول طواف خانه خدا بودم، ناگهان دو کنیز را دیدم که یکى از آنها اشعار ذیل را انشا کرد و میگفت: «صبر کردم در حالى که صبر بهترین مرکوب است. و اگر جزع و بىتابى فایدهاى مىداشت بىتابى مىکردم بر مصیبتى». «صبر کردم که اگر مقدارى از آن مصیبت بر کوه رضوى وارد مىشد کوه با آن عظمت متلاشى مىشد و طاقت تحمل آن را نداشت.» «اشکهاى چشمم را کنترل کردم و آنها را به داخل دیدگانم برگرداندم و چشم دل گریان شد.»
ذو النون مصرى مىگوید. من به او گفتم: از چه چیز نالان هستى اى کنیز! گفت: مصیبتى بر من وارد شد که هرگز بر هیچ کس وارد نشد. گفتم: آن مصیبت چیست؟ کنیز گفت:من دو جوان داشتم که جلوى من مشغول بازى بودند و پدرشان نیز گوسفندى را ذبح کرد سپس یکى از دو فرزندانم به دیگرى گفت: اى برادر! به تو نشان دهم چگونه پدر ما سر این گوسفند را برید؟ آن گاه حرکت کرد و موهاى سر برادرش را گرفت و سر او را از بدن جدا و فرار کرد. پدرش قاتل را تعقیب کرد که او را بگیرد وقتى او را پیدا کرد که درندهاى او را دریده و خورده بود. پدر وقتى صحنه را دید به طرف منزل بازگشت، ولى او نیز در بین راه از تشنگى و گرسنگى مرد.
اسحق بن عمار از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است آن حضرت فرمود: «اى اسحق آن مصیبتى را که در برابر آن صبر نمودى و سزاوار ثواب از طرف خدا شدى مصیبت مشمار بلکه مصیبت آن است که صاحب آن از اجر و ثواب آن محروم گردد و آن وقتى است که در برابر آن مصیبت صبر نکند و بر اثر جزع و فزع اجر خودش را نابود کند.» (آرام بخش دل داغدیدگان (ترجمه مسکن الفۆاد/ ۱۸۵) با صبر و استقامت در برابر سختی ها و مشکلات و تن به رضای الهی دادن، میتوان به اجر عظیمی دست یافت و بدان وسیله از این مشکل به عنوان پل ترقی بهره جست و مصیبت را به پاداش مبدل ساخت.
شکایت بیشکایت
شاید برای شما نیز اتفاق افتاده که بعد از مواجه با مشکلی لب به شکایت گشوده و به زمین و زمان بد گفتهاید آیا تا به حال به درستی یا نادرستی این عمل خویش فکر کردهاید؟
از ابو عبد الله صادق (علیه السلام) پرسید: چه گونه شکایتى مایه خشم خدا است؟ ابو عبد الله گفت: اگر بگوید: «امروز تب دارم. دیشب از درد نخوابیدم» اینها شکایت نیست. شکایت این است که بگوید: «به دردى گرفتار شدهام که هیچ کس گرفتار نشده». و یا بگوید: «رنجى که من کشیدم کسى نکشیده است»
امیرالمۆمنین علی علیه السّلام فرمود: هر گاه گرفتار تنگى شدید نباید از خداوند شکایت کنید، باید از خدایى که همه کلیدها در اختیار او مىباشد گشایش کارهاى خود را بخواهید. (ایمان و کفر (ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار) / ج۲ / ۴۹۷ )
از ابو عبدالله صادق(علیه السلام) پرسید: چگونه شکایتى مایه خشم خدا است؟ ابو عبد الله گفت: اگر بگوید: «امروز تب دارم. دیشب از درد نخوابیدم» اینها شکایت نیست. شکایت این است که بگوید: «به دردى گرفتار شدهام که هیچ کس گرفتار نشده». و یا بگوید: «رنجى که من کشیدم کسى نکشیده است.» (گزیده کافى / ج۲ /۱۲۰) حضرت علی علیهالسلام فرمودند: کسی که مصیبت های کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصیبت های بزرگ مبتلا خواهد کرد.(نهج البلاغه ترجمه دشتی/ حکمت ۴۴۸)
بلا به عنوان نعمت، و خوشى به عنوان مصیبت
آمده است که خداوند به داود علیه السّلام فرمود: اى داود علیه السّلام من بهشت را با خشتى از طلا و نقره آفریدم و سقفش را از زمرّد و گلش از یاقوت و خاکش را از مشک خوشبو و سنگهایش را از درّ و لۆلۆ و ساکنانش را حور العین قرار دادم، آیا مىدانى اینها را براى چه کسى مهیّا ساختهام؟ گفت: خیر، فرمود: براى گروهى است که بلا را نعمت و خوشى را مصیبت به حساب آورند. شکى نیست که بلاها موجب عوض مىشود و ثواب آنها به خاطر صبر بر آنها است و فواید زیادى دارد، چون کفّاره گناهان محسوب مىگردد و در ایّام بیمارى به یاد نعمت سلامتى مىافتد و انسان را بر توبه و دادن صدقه ترغیب مىنماید و چیزى است که خدا براى بنده اختیار کرده است. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج۱ / ۳۲۳ ).
جزع و بیتابی به معنای فریاد کشیدن و آه و ناله کردن و جامه دریدن و خود را زدن هنگام مصیبت است و تمامی این افعال نشان از ضعف نفس دارد چرا که بیانگر انکار بر قضای الهی و اکراه از فعل اوست به همین دلیل است که در حدیث قدسی آمده: هرکه راضی نگردد به قضای من و شکر نکند بر نعمتهای من و صبر نکند بر بلای من پس پروردگاری بجوید سوای من
هر که محبوبتر محجورتر
در حدیث صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هرگاه حق سبحانه و تعالى بنده ای را دوست مىدارد محبوبترین فرزندان او را مىبرد. و دور نیست که از این جهت باشد که تا در محبت کسى را شریک خداوند نگرداند چنانکه نسبت به حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب سلام اللَّه علیهما واقع شد.(لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه/ج۲/ ۴۴۵ )
خداوند متعال به موسى بن عمران علیه السّلام وحى فرستاد: اى موسى من مخلوقى گرامىتر از مۆمن خلق نکردهام، من اگر براى او گرفتارى مىآورم برایش بهتر است و او باید شکیبائى داشته باشد. اگر او را عافیت مىدهم باز خیر او مىباشد و اگر او را از چیزهائى محروم مىکنم خیر او در آن است و من مىدانم بندهام چگونه باید اصلاح گردد، او باید در گرفتاریها صبر کند و از نعمتها سپاس گوید و به حکم من راضى گردد و هر گاه از من اطاعت کرد و راضى شد او را از صدیقان به حساب خواهم آورد. (ایمان و کفر ( ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار)/ ج۲ / ۴۹۸ )
بنابراین جزع و بیتابی به معنای فریاد کشیدن و آه و ناله کردن و جامه دریدن و خود را زدن هنگام مصیبت است و تمامی این افعال نشان از ضعف نفس دارد چرا که بیانگر انکار بر قضای الهی و اکراه از فعل اوست به همین دلیل است که در حدیث قدسی آمده: هر که راضی نگردد به قضای من و شکر نکند بر نعمتهای من و صبر نکند بر بلای من پس پروردگاری بجوید سوای من.
گفتمش این قدر آزار دل زار مکن گفت اگر یار منی شکوه ز آزار مکن
گفتم از درد دل خویش به جانم چه کنم گفت تا جان بودت درد دل اظهار مکن
منابع:
۱)معراج السعاده/ ملا احمد نراقی
۲) ایمان و کفر ( ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار)/ ج۲
۳) لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه/ج۲
۴) إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج۱
۵) گزیده کافى / ج۲
۶) نهج البلاغه ترجمه دشتی